التماسهای گره خورده به پنجره فولاد........

مشهدی ها وقتی دلشان هوای حرم امام رضا(ع) را می کند فقط با یکی دو بلیت اتوبوس واحد یا سوار شدن در تاکسی های پلاک 12،خودشان را به حرم می رسانند.بعضی هایشان با ماشین های شخصی،قبل از آنکه در خیابانهای منتهی به حرم با آن ترافیک همیشگی و ازدحام،راه بندان شود زودتر از خانه بیرون می آیند تا نمازشان را به جماعت در حرم بخوانند.یک عده هم همسایه ی نزدیک آقایند با قدمهای آشنا پای پیاده تا طاقی های کاشی کاری شده ی حرم به زیارت می روند.کمی که آرام گرفتند و دلشان باز شد و جانشان که جلا یافت با شانه های سبک باز راه آمده را باز می گردند،شب دوباره قبل از خواب بالای پشت بام خانه ی شان میروند و سلام و صلوات دیگری به مولایشان هدیه می کنند.

اما ماییم با دلی سرشار از التماس،ما که می گویند زائرآشنای غریبیم..........

وقتی دلت هوایی حرم می شود،وقتی دلت پر می کشد برای پر زدن کبوترهای آسمان حرم،

وقتی تشنه ی نوشیدن جرعه ای از خنکای گوارای سقاخانه،وقتی به سر پناهی امن و دستانی مهربان و بخشنده نیازمندی،وقتی.........

تو از پشت این همه فاصله می خواهی،اما همیشه نمی توانی بار سفر ببندی وراهی مشهد الرضا شوی،از دور تصور می کنی جمعیتی مشتاق با پای برهنه به پنجره ی فولاد گره خورده اند........

آقا جان(ع) دلم هوای حرمت را کرده،هوای سقاخانه و رواق های با صفایت را ..........

*امیدوارم به زودی به زیارت آقا امام رضا(ع) دعوت بشویم*

                                                                                         التماس دعا