مناجات نامه
ای صاحب اشکهای باکرامت تو را به نام میخوانم با هر نفس که سرشار التماس است.
تو را بارها در سوسوی غریب ستاره ها جستجو کردم ،
درغبار آلودگی جنگل و در غرور دریاها ، تو همه جایی ، درهر لحظه و هرمکان ، چرا که احساست میکنم.با هر ذره ای ناتوانی از وجود ،
خدایا ، من درکلبه ی حقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری ،
من چون تویی دارم وتوچون خود نداری ،
پس همواره مرادریاب
+ نوشته شده در جمعه بیست و سوم بهمن ۱۳۸۸ ساعت 20:30 توسط ج-بهادر
|