ای صاحب اشکهای باکرامت تو را به نام میخوانم با هر نفس که سرشار  التماس است.

 تو را بارها در سوسوی غریب ستاره ها جستجو کردم ،

درغبار آلودگی جنگل و در غرور دریاها ، تو همه جایی ، درهر لحظه و هرمکان ، چرا که احساست میکنم.با هر ذره ای ناتوانی از وجود ،

خدایا ، من درکلبه ی حقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری ،

من چون تویی دارم وتوچون خود نداری ،

پس همواره مرادریاب